علاقهمندشدن به موضوعات مختلف و نوشتن دربارهٔ آنها فرایند
کنترلنشده و بسیار پیچیدهای است. ناگهان به خودت میآیی
و میبینی که فلان موضوع که قبلاً اصلاً برایت مهم نبوده، به
دلمشغولیات تبدیل شده و مدام به آن فکر میکنی و حتی
دربارهاش مینویسی. بعضی از این دلمشغولیها ممکن
است بعد از مدتی فراموش شوند. ولی بعضی دیگر ممکن است ادامه پیدا کنند و
به زندگی آیندهات جهت بدهند. شاید حتی آن قدر مهم شوند که ناگهان
ببینی که این همان کاری است که باید همهٔ زندگیات را صرفش کنی. به
هر حال، این صفحه به نوشتههایی این چنین اختصاص دارد. اگر بعضی از
این موضوعات باز هم برایم مهم باقی ماندند، شاید بعداً صفحهٔ
جداگانهای را به آنها اختصاص دادم و همهٔ نوشتههای
مربوط را به آن صفحه منتقل کردم.
در ضمن، در این صفحه ممکن است مقالههایی را ببینید که آنقدر هم
عمیق و اساسی نباشند که «دلمشغولی» محسوب شوند. مثلاً
ممکن است مقالههایی را که به عنوان پروژهٔ درسهایم تهیه
کردهام، در این جا بگذارم؛ معنیاش این است که جایی برای
انتشارشان پیدا نکردهام، ولی حیفم آمده که گوشهٔ اتاقم خاک بخورند.
ترجمهٔ مقالهای از کیث دیروس. قسمتی از متن مقاله: «
من فرض میکنم که خیلیها میدانند که
معرفتشناسی شاخهای از فلسفه است، ولی چیز بیشتری
نمیدانند... پاسخ استاندارد و بسیار کوتاه به پرسش عنوان این متن این است که...» ادامه