این کارسوق در روزهای ۲۱ و ۲۲ مرداد ۱۳۸۴ در مرکز آموزشی میرزاکوچکخان رشت و برای حدود ۵۰ نفر از دانشآموزان دوم و سوم دبیرستان این مدرسه و مدرسهی فرزانگان رشت (که هردو از مدارس سمپاد هستند) برگزار شد.
پیشنهاد برگزاری کارسوقی با این موضوع را (که در نگاه اول کمی عجیب و بیربط به نظر میرسد) دوست خوبم سیدحامد شاکر به من داد. او از تجربهی برگزاری کارسوق مشابهی در دبیرستان سابق خودش در یزد برایم گفت، و این که میتواند تیم برگزارکنندهی آن کارسوق را به مدرسهی ما هم دعوت کند. این را باید توضیح بدهم که حامد سال پیش یکی از سخنرانهای کارسوق فیزیک در مدرسهی ما بود. برگزارکنندگان کارسوق یزد هم دوستان او بودند که اغلب در شریف مهندسی خوانده بودند و مشغول تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد در رشتهی جامعهشناسی در دانشگاههای تهران یا فردوسی مشهد بودند.
از حدود یک ماه پیش از برگزاری کارسوق، جلسههایی با حضور دوستان جامعهشناس برگزار کردیم تا دربارهی موضوعاتی که هر کس میخواهد در کارسوق بگوید مشورت کنیم. البته من آن وسط فقط نقش هماهنگکننده را بازی میکردم. در بین سخنرانها همه دانشجو یا فارغالتحصیل کارشناسی یا کارشناسی ارشد جامعهشناسی، انسانشناسی، و ارتباطات اجتماعی بودند، به جز خود حامد که دانشجوی دکترای فیزیک بود (و البته قرار نبود که رسماً در کارسوق سخنرانیای داشته باشد) و دوست دیگرم شاهین (که او هم در کارسوق سال پیش حضور داشت) که همکلاسیام در دانشکدهی فیزیک دانشگاه شریف بود.
موضوع سخنرانیهای این کارسوق و نام سخنرانها را این زیر نوشتهام. پوستر آن را میتوانید اینجا ببینید.
۱ | آشنایی با (دورکیم/ مارکس/ وبر) (سه سخنرانی موازی، به انتخاب دانشآموزان) | حامد بخشی/ شاهین کاوه/ کوثر کریمیپور |
۲ | تبلیغات در انتخابات | سمیه کریمی |
۳ | تخیّل جامعه شناسی: دین | زهره رهبری، نازلی پارسافرد |
۴ | تخیّل جامعه شناسی: عشق و ازدواج | زهره رهبری، نازلی پارسافرد |
۵ | تصوّرات قالبی در حوزه ی عمومی | زهرا اجاق |
۶ | جامعهشناسی اینترنت در حوزهی چت | حامد بخشی |
۷ | جامعهشناسی جنسیّت | سونا انزابینژاد |
۸ | جامعهشناسی سمپادیها | کوثر کریمیپور |
۹ | شیوههای رایزنی | فاطمه ظریفجلالی |
۱۰ | نمایش و نقد فیلم (سگکشی، به کارگردانی بهرام بیضایی) | یاسر جلالی |
متأسفانه (یا شاید به نظر دوستان جامعهشناس خوشبختانه) چکیدهای از سخنرانیها پیش از کارسوق به دانشآموزان داده نشد. به همین دلیل هماینک نوشتهای از مباحث سخنرانیها در دسترس نیست تا اینجا بگذارمشان. برنامهی زمانی سخنرانیها هم اینجاست.
برای تبلیغ این کارسوق در دو مدرسه قرار شد که علاوه بر پوستر (که خودم
طراحیاش کردم و با اعتمادبهنفس تمام میخواهم بگویم خیلی
خوب از آب درآمد!) تعدادی هم نوشتهی خالی (فقط با سربرگی که رویش
اسم کارسوق نوشته شده باشد) متناسب با مباحث هر سخنرانی به در و دیوار
بزنیم. مثلاً سخنران کلاس «آشنایی با مارکس» پیشنهاد کرد
بنویسیم «بر ماست که از ماست!» یا «سمپادیهای
جهان! متحد شوید!» یا مثلاً سخنرانهای کلاس «دین»
گفتند بنویسیم «خدایی که فقط اینجا نیست» این نوشتهها
را قرار شد در جاهای مختلف و بیربط مدرسه بچسبانیم تا حس کنجکاوی
بچهها تحریک شود. این پیشنهاد را حامد با توجه به کارسوق یزد داده
بود. چیزی که درنهایت بچههای مدرسه دیدند، مجموعهی همهی
این نوشتهها (منهای بعضیها که سانسور شده بودند، مثل پوستر
«چه کسی همسر مرا برداشته است؟») روی یک برد رسمی مدرسه بود،
و نه روی در و دیوار.
ولی در نهایت استقبال بچهها خیلی خوب بود. من شخصاً انتظار داشتم
فقط تعداد محدودی از بچهها آن هم برای کنجکاوی در کارسوق شرکت کنند.
ولی در عمل بچههای خیلی زیادی ثبتنام کردند و در کلاسها
و بحثها هم بسیار جدی همراهی کردند. برای نمونه، بچههایی که
فقط فیزیک خواندنشان را دیده بودم، در این کارسوق کلی حرفهای علوم
انسانی میزدند! امیدوارم این کارسوق فکرهای علوم انسانیشان را
روشنتر کرده باشد.
وقتی قرار این کارسوق را گذاشتیم، من از این بابت خوشحال شدم که خودم هم در این کارسوق کلی چیز جدید یاد خواهم گرفت. همین احساس را دو نفر دیگر هم پیدا کردند، وقتی جریان کارسوق را به آنها گفتم. دو نفر از دوستانی که سال پیش برای کارسوق فیزیک به مدرسهی ما آمده بودند. نتیجه این شد که پیام و رهام هم با اجازهی مدرسه در این کارسوق به عنوان مهمان شرکت کردند. تجربهی دوستی با دانشجویان خوب جامعهشناسی دانشگاه تهران تجربهی بسیار ارزشمندی برای همهی ما بود، پر از خاطرههای خوب.
قرار شد هر سخنران از مباحث سخنرانیاش یک پرسش طرح کند و مجموعهی این پرسشها را به شکل یک آزمون در بیاوریم و از دانشآموزان بخواهیم که به آنها پاسخ دهند، یک بار در آغاز کارسوق، و بار دیگر همان پرسشها در پایان کارسوق، و از این راه ما و (مخصوصاً) خود بچهها بتوانیم متوجه تغییر نگرشهایمان بر اثر حضور در این کارسوق بشویم. آزمون پایانی را (که یک پرسش اضافه بر آزمون آغازی دارد) میتوانید از اینجا دریافت کنید.
این بار برخلاف کارسوق فیزیک سال پیش وقت بیشتری برای طراحی
برگهی نظرسنجی صرف کردیم و برای طراحی آن نظر همه را پرسیدیم و رویش
فکر کردیم. (البته فکر کنم طراحیکردن نظرسنجیهای استاندارد
خیلی جدیتر از این حرفها باشد.) حاصل آن این شد که میتوانید ببینید. حداقل میتوانم بگویم خیلی بهتر از سال پیش شد و توانستیم شهود بهتری از نظر بچهها پیدا کنیم.
یک نکتهی مثبت هم این بود که این بار یک نسخه از نظرهای بچهها
را به مدرسه هم دادیم تا آنها هم ببینند که ما این چند روز چه بلایی
به سر افکار بچهها آوردیم! فکر میکنم این کار در جلب اعتماد
مدرسه به ما خیلی مؤثر بود.
در این سه روزی که رشت بودیم، پسرهامان در یک خوابگاه متعلق به یکی از
سازمانهای دولتی رشت، و دخترهامان در مهمانسرای کوچکی که داخل
مدرسه بود، ساکن بودیم. از آنجا که کارسوق تا حدود شش بعداز ظهر
ادامه داشت، دانشآموزان ناهار را هم در مدرسه میخوردند (یعنی
مدرسه هزینهی ناهار دانشآموزان را تقبل کرد).
در ضمن یکی از قسمتهای خوب ماجرا هم این بود که روز پیش از کارسوق
همهی برگزارکنندگان کارسوق با هم از ماسوله دیدن کردیم. بسیاری از
تصمیمها در چگونگی اجرای سخنرانیها و برنامهریزی کارسوق
در حین گردش در ماسوله انجام شد.
چند عکس برگزیده از کارسوق را اینجا میتوانید ببینید. اگر نشانگر ماوس را روی هر عکس نگه دارید، توضیح کوتاهی برای آن عکس پدیدار میشود (البته نه در همهی مرورگرها).